August 30, 2010

این هفته لعنتیم داره خیلی سریعتر از اونی که باید، میگذره.فک کنم همین وختاس که میگن این زندگی لامصب شاش داره. مث یه احمقی میمونه که داره میدوِ به طرف یه دیوار شیشه ای وختی یه قدم مونده به دیوارنمدونم چرا میپره که خودش بزنه به اون دیواره، گفتم که دوستمون احمقه، اون قدم آخرَم شما بابت تقویت قوه تخیل هم که شده حرکت دوربین تو مَتریکس ۱ رو کَری آنِ ماس تصور کنین دوربین یه دور ۳۶۰ درجه میزنه، بر میگرده سر جاش، یه لحظه وایمیسته و بعد ادامه ماجرا دوستمون میخوره به شیشه و چند متر پرت میشه عقب و لااقل برای یه مدت طولانی همونجا میمونه
همونجا
رو زمین
چند متر
مونده به
شیشه

August 10, 2010

پورن هندی

یه چیزایی به طرزِ خیلی ساده ای خوب نیستن مثِ مسابقات باله تو مشهد. مثِ فیلمای کیمیایی. مثِ چایی درست شده تو مایکرویو که یه چیزی تو مایه های اسپرسو کف روشِ. مثِ پورنِ هندی. مثِ هِوی متال فارسی. مثِ کتابای کویلو و مثِ فارسی تایپ کردن من. کلی چیز دارم که بیام اینجا بنویسم ولی خوب در حد شکنجست جریان